گزارش اختصاصیه فصل‌نیوز از حال و هوای محرم در تبریز

این شهر عزادار حسین(ع)است
لباس سیاه بر تنِ تبریز به عشق امام حسین(ع)

گزارش اختصاصی فصل‌نیوز، ساناز خانی: محرم آمد!کوچه‌ پس کوچه‌های تبریز صدای طبل و نوحه‌های حسینی بر خود گرفت. مردم تبریز همواره مانند سال‌های گذشته با دلی خون در مراسم‌های حسینی شرکت کردند.

موکب‌‌ها برای نذری دادن به مردم از اول تا دهم محرم ماه آماده‌ی نوکری هستند. بازار مطفریه‌ی تبریز پرچم‌های سیاه بر تن کرده و منتظر عزاداران حسین(ع)است.

چه کرده‌است حسین(ع)که مردم با اتفاق‌های دیرینه باز هم عشق حسین دارند. مردمی که در نمایش‌های محرم مانند حسین(ع)در برابر دشمن می‌ایستند و لباس دفاع بر تن می‌کنند.

بوی خون را در تبریز احساس میکنم. خونی که از گلوی علی اصغر(ع) ریخت و مردم تبریز با زبان ترکی یک‌صدا می‌گویند:سوء یولارین باغلادیلار، اصغریمی داغلادیلار…

از شب اول محرم تا صبح عاشورا صدای طبل و نوحه‌های دلنشین مداحان به گوش می‌رسد. نوحه‌هایی که با دل و جان خوانده می‌شوند و مردم به یاد حسین(ع)بر خیابان‌ها سینه می‌زنند.

زمانی که شب پا به خیابان می‌گذارم شلوغی را میبینم. هر یک از مردم برای عزاداری به شاخسی‌ها می‌روند و با عشق نام حسین(ع)را صدا می‌زنند. حال و هوای شب‌های محرم در تبریز سیاه است. پرچم‌های سیاه،لباس‌های سیاه…طوری که انگار تبریز لباس سیاه بر تن کرده است.

به یکی از شاخسیِ معروف تبریز می‌روم. از دور که نگاه میکنم عده‌ای از عزاداران را میبینم که با صدای مداح دسته‌ چوب‌ها را بالا میبرند. دیدن این صحنه‌ی عظمت بسیار باشکوه است. وقتی به دسته نزدیک می‌شوم عده‌ای بسیاری از مردم مقابل شاخسی ایستاده و تماشا می‌کنند. با سختی جلوتر می‌روم، وقتی وارد عزاداری شاخسی می‌شوم انگار وارد کربلا شدم. همانقدر با شکوه و همانقدر غم‌انگیز. پسران جوان طبل‌ها را بر دوش خود انداختند و با تمام توانشان طبل می‌زنند. به نوحه‌خوان نگاه میکنم!با صدای لرزان و دلی گرفته با نگاه به عزاداران نوحه می‌خواند و اشک از چشمانش بر چفیه‌اش می‌ریزد.

مردم با دست‌های باز به سمت خدا و چشمان گریان،طلب حاجت می‌کنند. مادران بر سر نوزادشان رُبان سبز با اسم علی‌اصغر(ع) بسته‌ و به یاد او با دو دست، نوزادشان را به سوی بالا گرفته‌اند. کودکان را می‌بینم که با قامت کوچکشان علم بر دست گرفته‌‌اند وبرخی از آنها در صف آخر شاخسی ایستاده و عزاداری می‌کنند. این بساط حسین(ع)تا آخر شب پابرجاست و از کوچه و خیابان‌های تبریز شنیده و دیده می‌شود.

ظهر باشکوه عاشورا در تبریز

عاشورا شد. روزی که حسین بن علی در نبرد کربلا کشته شد. روزی که مسلمانان از صبح تا نماز ظهر به بیرون آمده و عزاداری می‌کنند.

ساعت ۱۰صبح گرمای شدید زمین را فرا گرفته است. تبریز هم با کربلا همدرد است. بساط شاخسی همچنان فراهم شده و مردم کم کم به خیابان‌ها می‌آیند. مداح کفش‌هایش را درمی‌آورد. انگار که نذر دارد و امسال میخواهد با پای برهنه به عزاداری به امام حسین(ع)برود. پسران جوان طبل‌ها را وسط میدان می‌آورند و چفیه‌هایشان را دور سرشان میبندند. عزاداری کم کم شروع می‌شود و مردم از وسط میدان دسته چوب‌ها را برای عزاداری برمیدارند و از شانه‌ی همدیگر میگیرند و شروع به عزاداری می‌کنند.

گرمای خورشید بر وسط میدان می‌تابد و نوکران ارباب آب‌های یخ زده را بین عزاداران پخش می‌کنند. این صحنه مرا به ۱۴۰۰ سال پیش می‌برد و به یاد حسینِ تشنه اشک بر چشمانم جمع می‌شود. کاش آن زمان هم میتوانستیم آب بر خانواده‌ی حسین بن علی برسانیم.

کم کم که به اذان ظهر نزدیک می‌شویم مردم فرش‌های کوچک خود را روی زمین پهن می‌کنند و سجاده‌هایشان را باز کرده و نماز به نیت تشنگان کربلا می‌خوانند.

چه باشکوه است دیدنِ شهری که مردمانش عزادار حسین هستند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.