آزادی زندانی‌ها هدیه تولدم بود

نورسان محسنی ۸ساله از شهرستان مراغه اهل آذربایجان‌شرقی است. او در روزهای گذشته دست به‌کار بزرگی زده و کادوهای تولد و همچنین پس‌انداز خود را به مبلغ ۱۵میلیون تومان، صرف آزادی ۲زندانی کرده است.
امیرعلی جعفری، رئیس زندان مراغه درمورد این دانش‌آموز خیر می‌گوید: «نورسان محسنی دختر دانش‌آموز کلاس دوم که به همراه پدرش در زندان حضور یافته بود، با اهدای ۱۵میلیون تومان کادوهای سالروز تولدش به یاد شهدای دانش‌آموز حادثه تروریستی کرمان، زمینه‌ساز آزادی ۲زندانی شد.»
نورسان محسنی که یک خواهر کوچک‌تر از خود دارد در این‌باره با همشهری صحبت کرده است.‌

نورسان خانم! چه شد که فکر کردی باید به افراد زندانی کمک کنی؟
من از بچگی خیلی دوست داشتم که به همه کمک کنم؛ به همین دلیل هم فکر کردم باید بتوانم زندانی آزاد کنم. یکی از فامیل‌های ما وکیل است و همیشه از اینکه وکیل زندانی‌ها شده، تعریف می‌کرد. من هم از پدرم همیشه می‌پرسیدم که آدم‌ها چطور به زندان می‌روند. از آن به بعد سعی کردم با پول خودم زندانیان بی‌گناه را آزاد کنم تا به خانه‌شان بروند.
فکر نکردی که همه کادوهای تولد را برای خودت نگه‌داری یا با پول قلک چیزی برای خودت خریداری کنی؟
پدرم به من گفت که با این پول می‌خواهم برای تو طلا بخرم، ولی من قبول نکردم و گفتم که باید به زندانی‌ها کمک کنم. به پدرم گفتم مرا به زندان ببر و با هم به آنجا رفتیم. در زندان آقای جعفری ما را راهنمایی و خیلی هم به‌خاطر این کمک از ما استقبال کرد. رئیس زندان می‌گفت من تا حالا چنین چیزی ندیده‌ام که یک دانش‌آموز بخواهد این کار را انجام دهد. بعد او به من هدیه داد. من هم به زندانیان کمک کردم. البته خودم نتوانستم ۲زندانی آزاد شده را همان موقع ببینم، ولی بعد از روابط‌عمومی زندان هماهنگ کردند تا بتوانم این دو زندانی بی‌گناه را ببینم. من هم گفتم که اگر این دو نفر بچه دارند، با خودشان بیاورند تا بتوانم با آنها دوست شوم و به آنها هدیه بدهم. من با عمویم هم به بچه‌های بی‌سرپرست کمک می‌کنیم.
مثلا چه کمک‌هایی؟
با عمویم به بچه‌های بی‌سرپرست هم کمک می‌کنم. عمویم مرا به آنجا می‌برد و من هم همیشه سعی می‌کنم به بچه‌ها هدیه بدهم. وقتی مدرسه‌ها باز می‌شود، با عمویم دفتر و لوازم تحریر خریداری می‌کنیم و به بچه‌های بی‌سرپرست هدیه می‌دهیم. من دوست دارم دکتر شوم و از آدم‌های فقیر پول نگیرم. یک بیمه عمر دارم و می‌خواهم آن را هم به بچه‌های بی‌سرپرست بدهم. امیدوارم مسئولان آذربایجان شرقی هم کمک کنند تا بتوانم زندانیان زیادی را آزاد کنم و به بچه‌های بی‌سرپرست کمک کنم.
احتمالا در مدرسه هم همه متوجه کار پسندیده شما شده‌اند. واکنش آنها چه بود؟
مدیر مدرسه خیلی خوشحال شد و از من تشکر کرد. السا، نفس و مائده دوست‌های من هستند و از اینکه چنین کاری کرده‌ام، خیلی خوشحال شده‌اند. من هم خیلی خوشحالم که این کار را انجام داده‌ام. روز تولدم با کادوهای تولد و پولی که در قلکم بود، به پدرم گفتم که مرا به زندان ببر تا بتوانم زندانی آزاد کنم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.