دلایل بی پرده افت سرمایه‌گذاری و وضع نابسامان صنعت در آذربایجان

آذربایجان و قلب تپنده آن تبریز در یکصد سال پیش از نظر جایگاه اقتصادی(صنعت و تولید و تجارت)، فرهنگی و سیاسی و اجتماعی مهمترین شهرکشور و موثرترین منطقه بوده است، همزمان با انقلاب رتبه یک و دو کشور را در رقابت با تهران دست بدست میکرد البته در این یکصد سال با کودتای انگلیس وحاکمیت تفکر مرکزگرای پهلوی و بعد انقلاب با دنباله روی اذناب آن تفکرمثل، طباطبائی ها، وآخوندی وزیر وحدادعادل ها و ولایتی ها نه تنها سرمایه‌گذاری درخور با توجه به پتانسیل موجود اعم از منابع بالقوه‌ طبیعی،سابقه تاریخی و تجارب و تخصص نیروی انسانی در کل شمالغرب صورت نگرفته است بلکه به جای سیاست جذب، سیاست دفع و حتی حذف سرمایه و سرمایه‌گذاری اجراء گردیده است. بطوریکه ‌اکنون روسای امور برای جایگاه هشتم و نهم تبریز برخود میبالند و به مردم القاء میکنند تا شاکر باشیم. نتیجه، رشد سرطانی بخش مرکزی و ضعف روزافزون و نابودی استانهای مرزی میباشد البته لازم به یادآوری است سرمایه‌گذاری‌هایی قبل انقلاب در صنعت تراکتورسازی و ماشین‌سازی و … نیز به همت و تلاش بزرگ صنعتگران و علاقمندان آذربایجان مثل مهندس توکلی، برق لامع، خوئی ها صورت گرفته است. بعد انقلاب تنها سرمایه‌گذاری قابل ذکر، در پتروشیمی تبریز قابل تلخیص است.

آنچه قابل تامل و آزار دهنده است نقشی است که مسئولین، گروههای ذینفوذ و گاها مردم در ذوب شدن توان اقتصادی و اجتماعی، فرهنگی و سیاسی منطقه درحذف، دفع و فراری دادن سرمایه های مادی و معنوی و تخصصی آذربایجان ایفاء میکنند بر این باورم در ایجاد شرایط فعلی مرکز ۲۵ درصد و خود استان ۷۵ درصد نقش ایفاء میکند هر چند باید متوجه باشیم این ۲۵ درصد ریشه ای و فعلا غیرقابل کنترل اما ۷۵ درصد جزو عوامل قابل کنترل برای استان میباشد که با آن میتوان خیلی کارها کرد چنانچه برخی استانها کرده اند و می کنند.

عوامل موجد شرایط فعلی در چند دسته قابل بررسی هست :

  • عوامل ناشی از دولت مرکزی

– ادامه سیاست تمرکزگرائی و مرکز محوری

– ادامه انتصاب و دخالت مرکز در تمامی امور اجرائی استانها در حد رابطه کفیلی و صغیری

– توجه در حد نگهداری به استانهای مرزی و حذف آنها از برنامه های واقعی توسعه

–  ایجاد جاذبه های متنوع حتی تصنعی، تبلیغ و معرفی داخلی و خارجی استانهای مرکزی و بی توجهی و رها سازی برای نابودی، تحقیرهمه جانبه داشته های و خودباوری مناطق پیرامون

– تصویب قوانین یکسان برای کل مناطق و استانهای کشور علیرغم تفاوت های فاحش در نیازها، فرصتها، تهدیدات، نقاط قوت و ضعف، فرهنگ ها و باورهای اجتماعی و توقعات مردم از زندگی و توسعه

  • عوامل داخل منطقه ای یا استانی

– عدم توجه به زنجیره تامین و زنجیره ارزش در استان بر اساس معیار های توسعه پایدار

– عدم وجود مرکز پشتیبانی فنی و تکنولوژیکی صنایع و بازرگانی

– عدم وجود مرکز پشتیبانی نرم افزاری، عارضه یابی مدیریتی و برنامه ریزی صنایع و تجارت استان

– ضعف مطلق مراکز بازنگری و اصلاح سیستمهای اداری متناسب با اقدامات لازمه برای رشد و توسعه

– ضعف، کمبودها و حلقه های مفقوده فراوان در زیرساختهای منطقه

– حاکمیت شدید فرهنگ پوپولیسم اداری و رفتارهای تبلیغاتی و فعالیتهای غیر مثمر مدیران

– دهها پدرخوانده متصدی،کارگروه سرمایه گذاری تولید و تجارت فاقد مسئولیت پذیری نسبت به نتیجه

– عدم وجود مراکز مفید و موثر در رابطه با احصاء نیازهای ضروری آموزشی و پژوهشی کاربردی در بخش اقتصادی

– عدم وجود مرکز ترسیم چشم انداز مناسب و هدفگذاری و برنامه ریزی های استراتژیک مورد وثوق دستگاهها، ارگانها و سازمانها و همه گروههای ذینفوذ و مسئول منطقه و استان منطبق با خواست مردم.

– عدم قبول جایگاه ویژه و بی بدیل سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان از طرف تمامی دستگاهها و نهادها در ایجاد توسعه و ضعف و عدم توجه به ایفای نقش واقعی و موثر توسط خود این سازمان

– فرهنگ عدم پذیرش کسب سود و رفاه برای سرمایه گذار از طرف مردم و ساختار عمومی جامعه

– فرهنگ قیاس شرایط درآمدی و امکانات کاری و خصوصی توسط افراد منطقه با یک فعال اقتصادی

– عدم توانائی ایجاد دغدغه و تعصب و علاقه مندی و اطمینان به سرمایه گذاری و کار در منطقه

– عدم رفتار پذیرشی، تشویقی و هدایتی سرمایه گذار تولیدکننده از سوی گروههای موثر و ذینفوذ

– عدم ایفای نقش ایجاد مطالبه گری آگاهانه و منطقی در توده های مردم و کنشگرها توسط رسانه ها

– عدم توجه به اولویت حفظ و نگهداری سرمایه گذار و تولید کننده بیش از جذب آن

در این مقال به همین مقدار بسنده میکنم و اگر فرصتی باشد در یادداشتی دیگر به راه حل های اجرائی و عملی میپردازم.

فعال و خادم توسعه آذربایجان – جواد نیکبخت

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.