ساعت یک و چهل دقیقهی ۲۰ شهریور سال ۱۳۶۰ بود. روز جمعه بود و نماز جمعهی تبریز در میدان نماز برقرار بود. آیت الله مدنی به عنوان امام جمعه نماز را تمام کرده و به سخنرانی حجت الاسلام میرزا نجف آقازاده گوش سپرده بود. مردی که ظاهرا برای پرسش در مورد وجوهات شرعی خود را به ایشان رسانده بود، ناگهان ایشان را در آغوش میگیرد و همان لحظه کمربند انفجاری خود را منفجر میکند. فرد تروریست که مجید نیکو نام داشت بدنش تکه تکه میشود و آیت الله مدنی هم به شهادت میرسد. در این انفجار حدود سی نفر از نمازگزاران نیز به شدت مجروح میشوند. با این انفجار یکی از محبوبترین امام جمعههای ایران که ید طولایی نیز در مبارزات بر علیه شاه داشت، به شهادت میرسد. ایشان دومین شهید محراب انقلاب نام میگیرد. شهادت ایشان نشانهای است مبنی بر اینکه شخصیت ایشان تا چه اندازه مهم بوده است که منافقین خلق برای قتل ایشان، نقشه کشیده بودند.
آیتالله مدنی در سال ۱۲۹۲ هجری شمسی در شهرستان آذرشهر که از توابع تبریز است چشم به جهان گشود. چهار ساله بود که مادرشان فوت کرد و در ۱۶ سالگی نیز پدرش را از دست داد. علیرغم سختی روزگار، علوم مقدماتی در حوزهی دین را در آذرشهر نزد علمایی همچون میرزا محمد حسن منطقی و میرزا محسن غفاری آموخت و بعد از آن برای ادامهی تحصیلات راهی قم شد. در حوزهی علمیهی قم دروس سطح را در محضر علمای بزرگی چون آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی گذراند و این سعادت را داشت که فلسفه و و عرفان و اخلاق را در محضر امام خمینی بیاموزد. برای درس خارج فقه و اصول در کلاسهای دو فقیه عالیقدر یعنی آیت الله سید محمد حجت کوه کمری و ایتالله سید محمد تقی خوانساری حاضر شد.
در ۳۱ سالگی راهی نجف شد تا برای ادامهی تحصیلاتش در درس خارج فقه و اصول در کلاسهای بزرگانی چون سید محسن حکیم و آیتالله خویی و امام خمینی باشد.
ایشان در حین تحصیل، تدریس نیز میکرد. ایشان به گفته شاهدان موثق شاگردان زیادی داشتند و در همین دوران در حالی که توسط فیهانی چون کوه کمری و خویی اجازهی اجتهاد دریافت کرده بود ولی باور داشت که همه باید از آیتالله خمینی تقلید نمایند و همین امر نشان میدهد تا چه اندازه ایشان به امام باور داشتند.
آیتالله مدنی در سال ۱۳۴۹ در بحبوحهی انقلاب ایران به وطن بازگشت از همان ابتدای ورود بنای مخالفت با رژیم پهلوی را گذاشت. همین مخالفتها باعث شد دستگیر و به به بندر کنگان تبعید گردند. امام این تبعید آتش مخالفت ایشان را تیزتر کرد و به همین علت چندین بار دیگر نیز توسط ساواک دستگیر و تبعید شد. هوای تبعید به ایشان نساخت و ایشان به بیماری سل ریه دچار گردید. ساواکیها از ترس شهادت ایشان و تاثیر آن بر شدت اعتراضات مردم، به ناچار ایشان را به جایی دیگر تبعید کردند.
تا سال ۱۳۵۴ آیتالله مدنی مشغول انتشار کتابهای امام خمینی از جمله تحریر الوسیله و توضیح المسائل پرداخت.
بعد از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ از طرف امام به عنوان امام جمعهی همدان منصوب شد و همزمان در اولین دورهی انتخابات مجلس خبرگان از طرف مردم همدان برگزیده شد. یک سال بعد در سال ۱۳۵۸ امام خمینی ایشان را عنوان امام جمعهی تبریز منصوب نمودند. دلایل این انتصاب اهمیت بسیار زیادی داشت چرا که در آن دوران شهر تبریز توسط گروههای ضد انقلاب حالتی غیرعادی یافته بود و نیاز بود فردی با قدرت مردمی که توانایی اتخاذ تصمیمات درست را دارد در تبریز حضور داشته باشد و انتخاب آیت الله مدنی نشان میدهد که امام خمینی تا اندازه به تواناییهای ایشان اعتقاد داشتند.
حضورشان در مجلس خبرگان نیز با پیشنهادهای راهگشایی که میدادند حضوری موثر و ممتاز بود که همگان به آن اذعان داشتند.
به هر حال ترور ناجوانمردانهی آیتالله مدنی آن هم در مراسم نماز جمعه نشان میدهد که اقدامات راهگشای ایشان تا چه اندازه منافقین و دشمنان مردم و انقلاب را آزار میداده است که مجبور شدهاند دست به چنین جنایتی بزنند. با این حال آیت الله مدنی به سعادتی که در پی آن بود رسید چه اینکه سالها پیش ایشان در رویایی صادقه دیده بود که امام حسین سیدالشهدا خبر شهادتشان را به ایشان داده است و ایشان منتظر شهادت خود بود.
بعد از شهادت ایشان بنا به وصیتنامهشان، پیکر ایشان ابتدا در تبریز تشییع شد و بعد به قم انتقال یافت و بعد از تشییع در قم در مسجد بالاسر حرم حضرت فاطمه (ع) دفن گردید.
شهادت ایشان ضایعهای گران برای بنیانگزار انقلاب و مخصوصا برای مردم بود که الفت خاصی با ایشان داشتند. پیامهای تسلیت امام و دیگر بزرگان سیاست و دین در ایران نشان از همیت و جایگاه ایشان در بدنهی نیروهای انقلابی ایران دارد.
آیتالله مدنی هر چند به شهادت رسید ولی یاد و خاطرهی ایشان در ذهن مردم تبریز و ایران ماندگار مانده است و هرگز پاک نخواهد شد.