در چهاردهم مرداد ماه سال ۱۲۸۵، یعنی چیزی حدود ۱۲۰ سال پیش، مظفرالدین شاه قاجار، فرمانی را امضا کرد که در تاریخ ایران، یکی از بزرگترین تغییرات را در عرصهی حکمرانی نوید میداد. تا قبل از امضا و صدور این فرمان، شاه قدرت بلامنازع ایران بود. قدرتی مطلق که کسی را یارای مقابله با آن نبود ولی، با مجاهدتهای روشنفکران و مبارزان آزادی که از جان و مال خود در راستای آرمانهای آزادیخواهانه گذشتند، شاه قاجار مجبور شد فرمانی را صادر کند که به نقطهی عطفی در راستای حکمرانی بدل شد. شاید امروزه، که در ۱۴ مرداد، عدهای از سر بیخیالی نگاهی به تقویم رسمی میکنند و عنوان این روز را بر تقویم میبینند، ندانند که چه وقایعی دست به دست داد تا شاه قاجار، دست از قدرت مطلقهاش بردارد و مشروطیت را قبول نماید.
یک سال قبل از آنکه مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را امضا نماید در تهران اتفاقی افتاد که جرقهی اعتراضات مردمی را روشن کرد. در ۲۱ آذرماه ۱۲۸۴، علاءالدوله که حاکم تهران بود، طی اقدامی خودسرانه عدهای از تاجران تهرانی را که به خوشنامی معروف بودند و از سر اضطرار قیمت قند را افزایش داده بودند، فلک کرد و شلاقشان زد. تحقیر این تاجران، باعث شروع اعتراضات مردم شد و روحانیان به تبعیت از مجتهدین سرشناسی چون سید محمد طباطبایی و سیدعبدالله بهبهانی بست نشستند. در ادامهی موج اعتراضات عدهی زیادی از روحانیان به قم مهاجرت کردند اصناف نیز در سفارت بریتانیا بستنشینی کردند. این اقدامات در مجموع، انقلاب مشروطهی ایران را رقم زد و یک سال بعد در ۱۳ مرداد شاه فرمان مشروطه را امضا کرد که این فرمان در ۱۴ مشروطه اعلام گردید.
مظفرالدین شاه در این فرمان تاریخی که نسخهی آن هنوز موجود است خطاب به صدراعظم خودش میرزا نصرالله خان مشیرالدوله اعلام کرد که برای رفاه و امنیت مردم، مجلس شورای ملی را تشکیل دهد. نمایندگان مشروطهخواهان که در باغ سفارت بریتانیا بست نشسته بودند، خواستار اصلاحیه در متن فرمان شدند. اصلاحیه به دو دلیل انجام شد. اول اینکه در متن فرمان اول شاه نمایندگان مجلس را از شاهزادگان قاجاری و اعیان و اشراف و علما اعلام کرده بود و دوم اینکه از مجلس شورای ملی نام برده بود. نمایندگان معترضین اعلام کردند که باید مردم معمولی نیز بتوانند در مجلس حضور یابند و در عین حال، عنوان مجلس شورای ملی، به مجلس شورای اسلامی تغییر یابد. مشیرالدوله توانست مظفرالدین شاه را به اعمال این تغییرات راضی نماید و در نهایت فرمان جدید که امروزه به عنوان فرمان مشروطیت شناخته میشود صادر گرید و شاه نیز آن را امضا کرد.
ولی روند تاریخ بر مراد مشروطهخواهان پیش نرفت. مظفرالدین شاه در تاریخ ۱۲ دی ماه ۱۲۸۵ فوت کرد و پسرش محمدعلی در ۲۸ دی ماه همان سال یعنی دو هفته بعد از مرگ پدرش، تاج شاهی را بر سر گذاشت. محمدعلی شاه حتی قبل از آنکه شاه شود، و در دورانی که در تبریز ولیعهد بود، دشمنی سفت و سختی با مشروطه و مشروطهخواهان داشت به همین علت در همان بدو تاجگذاری، نه تنها نمایندگان مجلس را برای مراسم تاجگذاری دعوت نکرد بلکه از امضای حکم سلطنت مشروعه نیز سر باز زد. اما با شروع اعتراضات، مجبور شد آن را امضا نماید. تا سال ۱۲۸۷ او علیرغم دشمنی با مشروطه و مشروطهخواهان با آنها کنار آمد هر چند که دنبال بهانهای بود تا طومار آنها بپیچد و دودمانشان را بر باد دهد. تا اینکه ماجرای ترور او و نسبت فحشایی که مادرش داده بودند، بهانهای را کی می]واست فراهم کرد و بزرگترین جنایت مدنی را مرتکب شد. در ۲ تیر ماه ۱۲۸۷ او به ژنرال لیاخوف روسی دستور داد که ساختان مجلس شورای اسلامی را در حالی که نمایندگان مردم در داخل آن بودند به توپ ببندد. این اقدام غیرانسانی محمدعلی شاه آغازگر انقلاب مشروطه شد. به توپ بستن مجلس آغاز
جنگی رسمی در ایران بود. محمدعلی شاه که در این دوران در باغ شاه اقامت داشت تعداد زیادی از سران مشروطهخواه را جمع کرد و بسیاری از آنها را در همان باغ شاه به طرزی فجیع به قتل رسانید. اخبار به توپ بستن مجلس و کشتار سران مشروطه وقتی به اقصا نقاط ایران و مخصوصا به تبریز که مرکز تحولخواهی و مشروطه در آن دوران بود رسید، آتش انقلاب شعلهور شد.
تبریز به پا خواست و در مقابل زیادهخواهی و جنایات محمدعلی شاه، قد علم کرد. مجاهدان تبریزی به رهبری مرکز غیبی تبریز و با یاری سردارانی همچون ستارخان و باقرخان، جنگ با محمدعلی شاه را آنقدر ادامه دادند تا
اینکه بالاخره مقاومت آنها در مقابل لشگر مرکزی جواب داد و در نهایت در تاریخ ۲۵ تیر ماه ۱۲۸۸ لشکر مجاهدان مشروطه، تهران را فتح کردند و قدرت را از دست محمدعلی شاه بیرون کشیدند. محمدعلی شاه مخلوع، از ترس جانش به سفارت روسیه پناه برد و سرانجام ایران را ترک کرد تا با رویای بازگشت به ایران، در غربت خوش باشد و همانجا هم بمیرد.