عیدانه مردانه ی مردان مردانی آذر به مردم آذربایجان

«عیدانه‌ مردانه‌ی مردان مردانی آذر به مردم آذربایجان»

————————-

●راه اندازی بزرگترین و مجهزترین بیمارستان کودکان خاورمیانه در تبریز 

●مجسمه های این نیکو کاران را در میادین شهرها و روستا های اذربایجان نصب کنیم

—————-

✍🏻محمد فرج پور باسمنجی

 

در طول تاریخ، بزرگانی برای اصلاح جامعه و کمک به اجتماع با درک مسئولیت خطیر اجتماعی و کاستن از آلام مردم با انجام کارهای نیکوکارانه و ساختن بناها و پاسخ به بخشی از نیازها و احتیاجات روزمره، علاوه بر اینکه نام و یاد خود را در تاریخ زنده نگه داشتند ،در پیشگاه خلق و خالق نیز محبوب شدند بی‌شک از اجر اخروی نیز بهره‌مند خواهند شد چرا که بزرگ پروردگار متعال قرض دادن، هبه، بخشش، زکات، انفاق و خیرات را در کتاب گران سنگ قرآن عظیم دارای اثرات عمیق دنیوی و اخروی ذکرفرموده و نیکوکاران را به دادن ثواب و پاداش ۱۰ تا ۷۰۰ برابری بیان و توصیف فرموده است.

مردانی آذر شامل برادران زنده یاد حاج غلامرضا و حاج علی که به رحمت ایزدی پیوستند و حاج کریم آقا که در قید حیات است ؛ از فرزندان نام آور و کارآفرین تبریزی هستند که با درایت، فطانت ، کیاست و شم اقتصادی از ناداری و بی چیزی و آغاز کسب و کارهای کوچک و بزرگ در ایران و کشورهای جهان متمول شده‌اند و با کار تجارت و تلاش و کوشش ، بخشی از دارایی خود را به ایران منتقل کرده و نه تنها در تبریز زادگاهشان بلکه در کل کشور نزدیک به یک هزار میلیارد تومان در امور خیریه ای چون مدرسه سازی، پانسیون های شبانه روزی برای کودکان و مراکز خدمات بهداشتی و درمانی و آموزشی هزینه کرده اند. که حدود یک سوم این طرح های عام المنفعه در آذربایجان و تبریز، خاستگاه آن ها، بوده است.

متاسفانه در سال های اخیر، گزند روزگار دو تن از این سه برادر کاردان و شایسته را از دست ما گرفته و اکنون یکی از آن ها در قید حیات است که در سطور بالا اشاره شد.

خوشبختانه یکی از این یادگار های به یاد ماندنی برادران مردانی آذر ، احداث بزرگترین بیمارستان کودکان خاور میانه در شهرک خاوران تبریز است که در عرصه‌ای به وسعت ۹۰ هزار متر مربع و زیر بنای ۵۵ هزار متر مربع در ۴ طبقه ساخته شده‌است.

 اگر‌چه به خاطر مجوز اولیه ۵۴۰ تخت خوابی نامیده شده ولی به مرور زمان با اضافه شدن تختهای جدید جهت جوابگویی به نیازهای کودکان ونوجوانان ، ظرفیت ان به ۷۰۰تخت خواب خواهد رسید.

مهم ترین ویژگی این بیمارستان که با انتقال بخشهای فعال بیمارستان فرمانفرمائیان ازفروردین ماه سال جدید ارائه خدمات فعال خودرا اغاز می‌کند تجمیع تمام خدمات تخصصی وفوق تخصصی مرتبط با کودکان ونوجوانان وپتانسیل موجود جهت تبدیل شدن به کانون اصلی تربیت فوق تخصصین اطفال کشور وحتی کشورهای همجوار 

 از طراحی دورنمای آن است.

ظرفیت تربیت تمام رشته های جراحی و داخلی اطفال، توسعه آموزش بین رشته‌ای، اهتمام در مسیر پژوهش و فناوری حوزه‌ی کودکان و ارائه تمام خدمات بهداشتی و درمانی اطفال و نوزادان می‌تواند در عرصه عمل تکتازی این مرکز را تضمین و یکه تازی آن را به رخ تمام بیمارستان های مشابه در سطح ملی بکشاند.

کشور های توسعه یافته برای تضمین سلامتی مردان و زنان فردای جامعه خود ، هزینه های گزافی را در حوزه سلامتی نوزادان و کودکان انجام می‌دهند طوری که در همه‌ی این کشورها ارائه‌ی انواع متنوع خدمات بهداشتی و درمانی، چکاپ ها،واکسن ها، آزمایشات، خدمات روانشناسی ،تشخیص و معالجه همه و همه برای سنین نوزادان و کودکان و نوجوانان مجانی است طوریکه حتی در اکثر کشور ها بخشی از هزینه های تغذیه آن ها نیز از سوی دولت ها تامین می‌شود.

آنها بهتر می‌دانند فردای اداره و توسعه‌ی جامعه‌ی آنها به دست این کودکان خواهد بود.

در سطح بین المللی نیز، سازمان ملل متحد ، ۷۰ سال است (یونیسف) را برای رشد و کامیابی کودکان و بهبود زندگی آن ها شکل داده و کارشناسان سازمان بهداشت جهانی و یونیسف معتقدند برای داشتن جهانی بهتر و توسعه یافته ، باید همه‌ی کودکان به خدمات بهداشتی و درمانی دسترسی و استعدادهایشان برای خدمت به جوامع انسانی شکوفا شود و حمایت از شکل گیری بیمارستان های اطفال، حمایت از زنان باردار و کاهش مرگ و میر کودکان و تشکیل پرونده سلامت و حتی تغذیه رایگان را دنبال می‌کنند.

کارشناسان امور می‌دانند در کنار تقبل هزینه احداث‌ این بیمارستان به این عظمت که برعهده حاج کریم مردانی اذر بوده و تاکنون بیش از صد میلیارد تومان برای احداث آن هزینه کرده، تجهیز آن نیز با آخرین تکنولوژی های روز جهانی نیاز به جذب اعتبارات ملی داشت که خوشبختانه علیرغم مصادف بودن با سال‌های بد‌ مالی دولت با تلاش مسولانه دکتر صومی رئیس سخت کوش و فرهیخته سابق دانشگاه علوم پزشکی ومعاونین ومدیران مربوطه و‌ تمهید ‌مقدمات وهمراهی مسولین وقت در سازمان برنامه و استانداری و‌ همچنین وزارت بهداشت و ریاست جمهوری به‌نحو‌ مناسبی عملیاتی شد و با جذب اعتبارات ملی تجهیزات خریداری ونصب شده طی سالهای ۱۳۹۹و۱۴۰۰ در این مرکز بالغ بر ششصد میلیارد تومان می‌باشد که در این میان نقش برجسته‌ی آقایان دکتر صومی،نوین شهردار وقت، پورمحمدی،بهبودی، پزشکیان و زنده یاد دکتر اسماعیل جبارزاده قابل قدردانی است؛ همان جبارزاده ای که در مراسمی دستان برادران مردانی آذر را بوسید و چندی پیش به رحمت ایزدی پیوست که خدایش رحمت فرماید.

 

این کارخیر به پاس زحمات مادر دلسوزی که تربیت برادران مردانی اذر را برعهده داشته به نام مادرشان مرحومه شادروان زهرا مردانی آذر نام گذاری شده است.

از دیگر ویژگی های این بیمارستان همراه سرایی برای اسکان والدین بیمار در این مجموعه بوده که قطعا باعث‌ارامش روحی وروانی بیماران و والدین و تسریع مداوای آن‌ها خواهد شد.

برابر توافق بین خیر ومسولان دانشگاه علوم پزشکی مدیریت این مرکز هیات امنایی خواهد بود که می‌تواند فرصتی برای مدیریت بهینه در مسیر اهداف بانیان محترم را فراهم سازد.

می‌دانیم خیلی‌ها در کاشت وپرورش این نهال بزرگ در حد توان ومسئولیت خود نقش افرین بودند که امیدوارم توسط مسئولان ملی و محلی و دانشگاه علوم پزشکی و هیات امنای بیمارستان در فرصتی مقتضی نسبت به همه انها ادای دین گردد.

در این یادداشت ذکر و خیر خانواده‌ی پرنفوذ و بسیار متمول فرمانروایان که آن‌ها نیز ریشه در خاک پاک تبریز دارند و مجهز ترین بیمارستان وقت را در دهه‌ی ۴۰ در تبریز راه اندازی کردند خالی از فایده نیست؛

زنده یاد عبدالحسین میرزا فرمانروا، نوه‌ی پسری عباس میرزا، نجیب ترین شاهزاده ایرانی است که مدتی نخست وزیر ایران بود و شادروان دکتر محمد مصدق، نخست وزیر و رهبر جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران نیز، خواهر زاده‌ی همین عبدالحسین میرزاست.

از این خاندان تبریزی ، مردان تاثیرگذاری در تاریخ معاصر ایران به پاخاستند که علاوه بر چند نخست وزیر، نخستین رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ایران ، از بزرگترین مدیران نفت ایران، موسس مدرسه عالی مددکاری اجتماعی و رئیس سازمان مددکاری اجتماعی ایران، رئیس انیستیتو پاستور و تاسیس نظام مهندسی جدید ایران را مردانی از این خاندان تبریزی، تاسیس و شکل دادند که بررسی جزئیات آن ها مجالی مناسب می‌طلبد که از عهده‌ی این یادداشت خارج است ولی در دهه‌ی ۴۰ از عایدات و خیرات این خاندان بیمارستان کودکان فرمانفرمائیان تبریز در محله ششگلان احداث و درسال ۱۳۴۹ افتتاح شده است.

در پایان این یادداشت نویسنده‌ی این سطور بخشی از زندگی نامه و رشد و نمو برادران مردانی آذر را از سایت سازمان آموزش استسنائی کشور برای مزید اطلاع خوانندگان گرامی می‌آورد.

این سه برادر «فرزندان مرحوم محمد مردانی آذری از تجار بزرگ تبریز و از همسنگران ستارخان و باقرخان در انقلاب مشروطیت هستند». گویا دوران اوج این تاجر بزرگ خیلی زود سپری شد. نوشته‌اند که او از روسیه‌ی تزاری قنـد و شـکر و چیـت روسـی و نفــت ســفید وارد می‌کـرد و از ایـران برگـه‌ی هلـو، قیسـی، پسـته، خشـکبار بـه آنجا صادر می‌کرد. اما روزهای خوش خانواده با انقلاب روسیه و فروپاشی روسیه‌ی تزاری به پایان رسید.

 

سه برادر مردانی آذر کودکی را در فقر و نداری پدر و البته با صبوری و درایت مادر سر کردند و هر دوی اینها در شکل‌گیری شخصیت خودساخته‌ی آنان نقش بسزایی داشت. غلامرضا برادر بزرگتر درباره‌ی این خصوصیت مادر گفته «مــادرم بــارِ نــداری پــدر را بــر دوش می‌کشــید و هرگــز در برابــر ناملایمــات ســر فــرود نیــاورد و هیــچگاه از روزگار ننالیـد».

 

بین سه برادر، این غلامرضا برادر بزرگ‌تر بود که در امر مدرسه‌سازی پیشگام شد. علی مردانی آذری درباره‌ی برادر بزرگش گفته «او هفت سال داشت که پدرمان فوت کرد و بار زندگی به دوش مادرمان افتاد. آن روزها امکانات کم بود و از دست دادن پدر هم باعث شده بود وضعیت اقتصادی ما بدتر شود. به یاد دارم که علی برگه‌ای برای نوشتن نداشت اما با عشق درس می‌خواند و نبود پدر و کمبود امکانات باعث نشد از درس و مدرسه دلسرد شود».

 

غلامرضا مردانی آذری از سال ۱۳۷۶ و با نیت ساخت مدارس در مناطق روستایی قدم در این راه گذاشت اما مشورت با آقای بوربور، رئیس اسبق سازمان نوسازی مدارس کشور، تصمیمش عوض شد و با همراهی دو برادر کوچکترش مدرسه‌سازی در شهرها را در پیش گرفت.  

 

خانواده مردانی آذری زمانی که از تبریز به تهران کوچ کردند، در منطقه‌ی ۱۰ در خیابان قزوین ساکن شدند. تعلق خاطر به این محله باعث شد آنها مدرسه‌سازی را از این منطقه آغاز کنند. اما به‌زودی به زادگاهشان رجعت کردند و همین کار را در آنجا با قوت بیشتری پی‌گرفتند. آنان عهد کردند تمام مدارس پسرانه را به نام پدر «محمد مردانی» و مدارس دخترانه را به نام مادر «زهرا مردانی» نامگذاری کنند. آنان چند سال بعد مؤسسه‌ی خیره‌ای نیز راه‌اندازی کردند و اسمش را گذاشتند «بنیاد خیریه‌ی مرحومان زهرا و محمد مردانی آذری» و به این ترتیب قدرشناسی خود از والدینشان را نیز نشان دادند.

 

پس از فوت پدر خانواده و ازدواج دوباره‌ی مادر، حالا پسرها باید روی پای خودشان می‌ایستادند و در کنار درس خواندن، مشغول به کار می‌شدند. به گفته علی مادر دلش می خواست پسرها روی پاهای خود بایستند. او می‌گوید: «خوب به یاد دارم که مادر به ما یاد داد یا علی بگوییم و دست روی زانوها بگذاریم و بلند شویم». علی مردانی آذری همواره با افتخار از مادرش و درس‌هایی که از او گرفته بود یاد می‌کرد. «اگر امروز گذشت می‌کنیم و داشته‌های خود را فقط برای خودمان نمی‌خواهیم، مرهون درس‌های بزرگی هستیم که مادر به ما آموخت. ما با چشمان خود دیدیم مادر در بدترین شرایط اقتصادی داشته‌هایش را بین نیازمندان تقسیم می‌کرد. به نظر من انجام این کار روح بزرگی می‌خواهد».

 

تمام عمر غلامرضا مردانی آذری با کوششی خستگی‌ناپذیر عجین بود، به گفته‌ی برادر کوچکش بعد از تمام شدن دوران درس و مدرسه، از جانب مادر به یکی از تاجران بازار معرفی شد و در مغازه‌ی خواربار فروشی مشغول کار شد. او به‌سرعت راه و رسم تجارت را آموخت و به تاجر خوشنامی تبدیل شد.

 

علی مردانی آذر نیز پس از کسب دیپلم، به کار نقاشی، عکاسی و رنگ‌کردن عکس‌های سیاه‌وسفید مشغول می‌شود و چنان درآمدی کسب می‌کند که گفته می‌شود در زمان خود از حقوق ماهانه نخست‌وزیر وقت یعنی دکتر مصدق فراتر می‌رود.

 

پس از مدتی هر سه برادر به خارج از کشور کوچ کردند و ضمن ادامه‌ی تجارتشان در آن سوی مرزها، تحصیلات خود را نیز تا مقاطع عالی ادامه دادند. سه برادر که حالا تاجرانی ثروتمند بودند در دهه‌ی هفتاد دوباره به کشور بازگشتند اما سرمایه‌گذاری‌هایشان در آن سوی آب‌ها سود سرشاری به دنبال داشت که بخشی از آن را در راه امور خیریه صرف می‌کردند.

 

غلامرضا مردانی آذری زمانی درباره‌ی میزان ثروت این خانواده گفته بود «کلید خزانه‌ی الهی در دستان ماست. تا روزی که این کلید را در اختیار داریم برای اجرای پروژه‌هایی در ارتباط با فرهنگ‌سازی آمادگی کامل خود را اعلام می‌کنیم. امکانات مالی ما در خارج از کشور غیر قابل تصور است. تلاش می‌کنیم این ثروت خدادادی را به جریان مدرسه‌سازی در ایران متصل کنیم».

 

مرحوم غلامرضا حافظی، پدر مدرسه‌سازی ایران که مدت زیادی نیز «رئیس جامعه خیرین مدرسه‌ساز کشور» بود درباره‌ی غلامرضا مردانی‌ آذری گفته بود: «او منافعش در آمریکا در برج ۱۱ سپتامبر (برج‌های دوقلوی مرکز تجارت جهانی نیویورک) بود و تا قبل از آن که این منافع در مخاطره قرار گیرد شش میلیارد تومان مدرسه‌سازی در تهران، تبریز و نقاط دیگر انجام داد و بعد از این اتفاق مدرسه‌سازی‌اش متوقف شد. او خیلی ناامید بود و به دنبال احیای منافعش نمی‌رفت. یک روز به او گفتم وکیلی بگیر و منافع خود را در آمریکا احیا کن! او برای خود وکیلی گرفت و اتفاقاً منافع خود را در آمریکا احیا کرد و به مدرسه‌سازی ادامه داد و تا زمان حیاتش ۳۶ میلیارد تومان مدرسه‌سازی کرد».

 

علی مردانی آذری درباره‌ی انگیزه‌ی این خانواده از ورود به مدرسه‌سازی می‌گوید: «ما به‌سختی درس خواندیم به همین دلیل وقتی کسب و کارمان خوب شد غلامرضا پیشنهاد مدرسه‌سازی داد. او می‌خواست کاری کند که دانش‌آموزان به‌راحتی درس بخوانند». آنها علاوه بر ایجاد فضای تحصیل، بر کیفیت آموزش و ایجاد فضای آموزشی مطلوب و رسیدگی به نیازهای مادی و معنوی دانش‌آموزان نیز تأکید داشتند؛ تا جایی که گفته می‌شود در هر کدام از مدارسی که این برادران ساخته‌اند، اتاقی به‌خصوص به گفت‌وگوی رودرروی آنان با دانش‌آموزان اختصاص داده شده بود.

 

کریم مردانی آذری در این باره گفته: «هر جا مدرسه‌ای ساخته‌ایم، به فضاسازی آن نیز به نحوی مطلوب پرداخته‌ایم. به طوری که تقریباً مبلغی معادل نصف هزینه‌ی احداث بنا را صرف فضاسازی آن کرده‌ایم». غلامرضا مردانی آذری نیز درباره‌ی اشتیاق دانش‌آموزان به تحصیل در این مدارس گفته بود: مدارس ساخته‌شده به دست ما، به‌گونه‌ای است که دانش‌آموزانش با اکراه آن را ترک می‌کنند و به خانه‌هایشان می‌روند. حتی خود من از زبان دو سه نفری از مدیران همین مدارس شنیده‌ام، پس از اتمام کار روزانه‌ی دانش‌آموزان، مربیان به‌زور و با دادن تذکرهای متعدد دانش‌آموزان را از مدرسه بیرون می‌کنند تا به خانه‌هایشان بروند»! علی مردانی آذری نیز درباره‌ی اهمیت کیفیت آموزش در دیدگاه این خانواده گفته بود: «گاهی با خودم می‌گویم ای‌کاش می‌شد عقربه‌ی زمان را به عقب برگرداند؛ جوان شد، نوجوان شد و به کودکی رسید. فقط به یک شرط: دیدگاه تعلیم و تربیت نوین جایگزین دیدگاه تعلیم تربیت پیشین شود».

 

به گفته‌ی محمدرضا حافظی، رئیس جامعه‌ی خیرین مدرسه‌ساز کشور: «امروزه ۳۵ درصد مدارس کل کشور توسط خیرین ساخته می‌شود». یقیناً برادران مردانی آذری تنها خیران مدرسه‌ساز یا تنها ثرتمندان نوع دوست نبوده و نیستند اما سرگذشت این سه برادر از فقر و تنگدستی تا ثروت بی‌حسابشان، از کار و تحصیل توأمان در کودکی تا اهمیت دادن به کیفیت تحصیل کودکان مناطق محروم و در نهایت نوع مرگ دو برادر بزرگ‌تر و کوچک‌تر آنان را از بسیاری دیگر متمایز می‌کند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.